کلینیک تخصصی روانشناسی و مرکز مشاوره

ارائه خدمات تخصصی مشاوره و روانشناسی ، مشاوره خانواده ، مشاوره ازدواج ، مشاوره کودک و نوجوان ، زوج درمانی و ...

کلینیک تخصصی روانشناسی و مرکز مشاوره

ارائه خدمات تخصصی مشاوره و روانشناسی ، مشاوره خانواده ، مشاوره ازدواج ، مشاوره کودک و نوجوان ، زوج درمانی و ...

کلینیک تخصصی روانشناسی و مرکز مشاوره

کلینیک تخصصی روانشناسی و مرکز مشاوره انتخاب نو
آدرس: تهران، بلوار کاوه، بالاتر از دولت، نبش اخلاقی غربی، پ29، واحد6 ، ط3
تلفن: 22593216
ارائه خدمات تخصصی روانشناسی و مشاوره
مشاوره ازدواج
مشاوره خانواده
مشاوره کودکان
مشاوره نوجوانان
مشاوره فردی
مشاوره تحصیلی
مشاوره شغلی
مشاوره طلاق
مشاوره خیانت
درمان افسردگی
درمان وسواس
درمان اضطراب
درمان استرس
روانپزشکی
روانکاوی
نوروفیدبک
بیوفیدبک یا بایوفیدبک
کارگاه روانشناسی
تور روانشناسی

بایگانی

در ظاهر ممکن است کودکی که همیشه ساکت، مؤدب، گوش‌به‌فرمان و بی‌دردسر است، آرزوی هر پدر و مادری باشد. او گریه نمی‌کند، جیغ نمی‌زند، دعوا نمی‌کند و به نظر می‌رسد همیشه در آرامش است. اما آیا این واقعاً نشانه‌ای از سلامت روان اوست؟ یا شاید پشت این چهره‌ی آرام، دریاچه‌ای از احساسات سرکوب‌شده و ترس‌های بی‌نام پنهان شده است؟ اینجاست که باید به تفاوت میان یک کودک واقعاً آرام و کودکی که احساساتش را سرکوب کرده، دقیق‌تر نگاه کنیم. درک این تفاوت، یکی از مهم‌ترین ابزارهای فرزندپروری آگاهانه است.

کودک آرام یا کودک سرکوب‌شده؟ چرا این تفاوت حیاتی است؟

 

برخی کودکان به‌صورت طبیعی شخصیتی آرام و درون‌گرا دارند. آن‌ها از هیاهو خوششان نمی‌آید، ترجیح می‌دهند به جای بازی‌های پر سر و صدا، کتاب بخوانند یا نقاشی بکشند و در جمع، شنونده‌های خوبی هستند. از منظر روانشناس آنلاین این ویژگی‌ها نه تنها منفی نیستند، بلکه نشانه‌هایی از بلوغ عاطفی و عمق درونی آن‌هاست. اما از سوی دیگر، کودکانی هستند که سکوتشان از اضطراب و ترس ریشه می‌گیرد. آن‌ها آموخته‌اند که اگر حرفی بزنند، یا احساساتی مثل خشم، ناراحتی یا نیاز به توجه را بیان کنند، ممکن است تنبیه شوند، مورد تمسخر قرار گیرند یا طرد شوند. این کودکان سکوت را به‌عنوان یک مکانیسم دفاعی انتخاب کرده‌اند، نه از روی آرامش درونی بلکه از ترس پیامدها.

 

چگونه متوجه شویم کودک واقعاً آرام است یا احساساتش را سرکوب کرده؟

 

یکی از راه‌های تشخیص این تفاوت، بررسی نحوه‌ی ابراز احساسات کودک در موقعیت‌های مختلف است. کودکی که واقعاً آرام است، در موقعیت‌های مختلف (مثل ناراحت شدن، شکست خوردن، ترسیدن یا هیجان‌زده شدن) احساساتش را به شیوه‌ای سالم و متعادل نشان می‌دهد. اما کودکی که احساساتش را سرکوب می‌کند، یا واکنشی ندارد، یا واکنش‌هایی غیرمستقیم مثل سردرد، معده‌درد، بی‌قراری شبانه یا سکوت‌های طولانی از خود نشان می‌دهد.

 

مثلاً تصور کنید که دو کودک در بازی شکست می‌خورند. یکی ممکن است با چهره‌ای ناراحت بگوید: «ناراحتم که باختم»، اما کودک سرکوب‌شده فقط سکوت می‌کند یا می‌گوید «مهم نیست»، در حالی که علائمی از ناراحتی در چهره‌اش دیده می‌شود.

 

چه عواملی باعث می‌شود کودک یاد بگیرد احساساتش را سرکوب کند؟

 

۱. والدگری سخت‌گیرانه یا مستبدانه

 

در خانواده‌هایی که والدین همه‌چیز را کنترل می‌کنند، اشتباه را نمی‌پذیرند و انتظار اطاعت بی‌چون و چرا دارند، کودک یاد می‌گیرد که احساسات منفی خود را پنهان کند. چون تجربه کرده که اگر مثلاً خشمگین شود، با تنبیه یا طرد مواجه می‌شود.

 

۲. کم‌توجهی عاطفی

 

برخی والدین از نظر فیزیکی کنار فرزند هستند اما از نظر عاطفی در دسترس نیستند. آن‌ها شاید غذا، لباس و مدرسه‌ی خوب برای کودک فراهم کنند اما هرگز از او نمی‌پرسند: «امروز چه حسی داشتی؟»، یا به اشک‌هایش واکنشی نشان نمی‌دهند. در چنین فضایی، کودک احساس می‌کند احساساتش بی‌ارزش است.

 

۳. فشار برای خوب بودن بیش از حد

 

مطالعات مراکز مشاوره تلفنی نشان می دهد وقتی کودک دائماً تحسین می‌شود برای «دختر خوب بودن»، «پسر قوی بودن»، یا «شاگرد نمونه بودن»، به‌مرور ممکن است این باور در او شکل بگیرد که فقط در صورت آرام، مؤدب، بی‌احساس و بدون نیاز بودن، مورد محبت و پذیرش قرار می‌گیرد.

 

کودک سرکوب‌شده چه ویژگی‌هایی دارد؟

 

کودکی که احساساتش را سرکوب کرده، معمولاً ظاهر آرام، بی‌دردسر و حتی خوش‌رفتاری دارد، اما این ویژگی‌ها با علائمی همراه است که زنگ خطر هستند:

  • ترس از بیان نظر شخصی حتی در محیط‌های امن
  • سکوت بیش‌از‌حد در جمع
  • مشکلات فیزیکی مکرر مثل دل‌درد، سردرد، شب‌ادراری
  • اطاعت بی‌چون‌و‌چرا حتی در موقعیت‌هایی که باید اعتراض کند
  • عدم بیان هیجانات شدید مثل خشم یا اشتیاق

 

این ویژگی‌ها اغلب اشتباه گرفته می‌شوند با ادب و شخصیت خوب، اما اگر دقیق‌تر نگاه کنیم، نشانه‌هایی از فشار روانی درونی هستند.

تأثیرات بلندمدت سرکوب احساسات در کودکی

 

سرکوب احساسات در دوران کودکی، می‌تواند ریشه‌ی بسیاری از مشکلات روانی در بزرگسالی باشد. این کودکان در بزرگسالی ممکن است دچار اضطراب مزمن، افسردگی، مشکل در روابط بین‌فردی و حتی اختلالات روان‌تنی شوند. آن‌ها در بسیاری از موقعیت‌ها نمی‌دانند چه احساسی دارند یا چگونه احساساتشان را بیان کنند. درست مانند کسی که سال‌ها اجازه نداشته صدایش را بلند کند و حالا حتی در مواقع لازم، نمی‌داند چگونه فریاد بزند.

 

آیا کودک آرام همیشه مشکل دارد؟ پاسخ: خیر، اما باید دقیق‌تر دید

 

بسیاری از کودکان ذاتاً درون‌گرا هستند. آن‌ها ممکن است ساکت‌تر، محتاط‌تر و کم‌حرف‌تر از همسالانشان باشند، اما این به معنای مشکل نیست. تفاوت مهم در این است که کودک درون‌گرا اگر نیاز به صحبت داشته باشد، این توانایی را دارد و از بیان احساسات نمی‌ترسد. در حالی‌که کودک سرکوب‌شده حتی در خلوت‌ترین موقعیت‌ها هم توان بیان احساس را ندارد.

 

چگونه می‌توانیم به کودک کمک کنیم تا احساساتش را ابراز کند؟

 

۱. شنیدن بدون قضاوت

 

والدین باید یاد بگیرند که گوش دادن، مهم‌تر از پاسخ دادن است. کودک باید احساس کند که می‌تواند بدون ترس از تنبیه یا تمسخر، حرف بزند.

 

۲. نام‌گذاری احساسات

 

وقتی کودک احساس خاصی دارد، به او کمک کنید آن را نام‌گذاری کند: «به نظر می‌رسه از اینکه نوبتت نشد ناراحتی، درسته؟». این کار باعث می‌شود کودک بفهمد احساساتش طبیعی و شناخته‌شده‌اند.

 

۳. الگوسازی مثبت

 

اگر شما به‌عنوان پدر یا مادر، احساساتتان را بیان می‌کنید (مثلاً می‌گویید: «امروز خیلی خسته‌ام»)، کودک نیز یاد می‌گیرد که ابراز احساسات کار بدی نیست.

 

۴. تشویق به صحبت درباره‌ی احساسات از سنین پایین

 

در بازی، قصه‌گویی، نقاشی و گفت‌وگوی روزمره، به کودک فرصت بدهید تا درباره‌ی احساساتش حرف بزند. پرسیدن سؤالاتی مثل «امروز چه چیزی خوشحالت کرد؟» یا «چه چیزی ناراحتت کرد؟» کمک می‌کند احساسات کودک به جریان بیفتند.

 

نقش آموزش و پرورش در جلوگیری از سرکوب کودکان

 

مدارس نیز نقش کلیدی در این زمینه دارند. اگر مدرسه فقط بر نمره و انضباط تاکید کند، کودک یاد می‌گیرد که برای موفق بودن، باید احساساتش را پنهان کند. اما اگر معلمین محیطی حمایتی فراهم کنند، به حرف‌های کودک گوش دهند و او را برای بیان خود تشویق کنند، احتمال سرکوب کاهش می‌یابد.

نتیجه‌گیری: آرامش، انتخاب است؛ سرکوب، اجبار است

 

از منظر روانشناس آنلاین کودکی که احساس آرامش می‌کند، خودش انتخاب کرده است که آرام باشد؛ اما کودک سرکوب‌شده، مجبور به سکوت شده است. تفاوت این دو مانند تفاوت میان کسی است که در باغی نشسته و از سکوت لذت می‌برد با کسی که در سلولی بدون صدا زندانی شده است. هر دو ساکت‌اند، اما یکی آزاد است و دیگری محبوس.

 

وظیفه‌ی ما به‌عنوان والدین، معلمان و اعضای جامعه، این است که گوش شنوایی برای کودکان باشیم، آن‌ها را تشویق به ابراز احساسات کنیم و بدانیم که سکوت همیشه نشانه‌ی رضایت نیست. بیایید سکوت کودکان را بشنویم، قبل از آن‌که به فریادهای خاموش در بزرگسالی تبدیل شود.

 

 

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی